• شنبه, ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - 2024 April 19
کد خبر: 409243
تاریخ انتشار: پنج شنبه, ۰۳ آبان ۱۳۹۷ ۰۹:۳۸
دسته: حکایت
پرینت
ایمیل

حکایت نماز قضا



حکایت نماز قضا, نماز قضا, حکایت, حکایت آموزنده

زاهدی مهمان پادشاه شد، چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد که ارادت او بود و چون به نماز برخاستند بيش از آن کرد که عادت او تا ظن صلاحيت در حق او زيادت کنند.

 

چون به مقام خويش آمد سفره خواست تا تناولی کند. پسری صاحب فراست داشت گفت : ای پدر باری به مجلس سلطان در طعام نخوردی؟ گفت : در نظر ايشان چيزی نخوردم که بکار آيد . گفت : نماز را هم قضا کن که چيزی نکردی که بکار آيد.


منبع:golestane-saadi.blogfa



منبع: http://www.beytoote.com/fun/allegory/ironically1-prayer-story.html

 

بازدید: 610




Scroll to Top