آدرس  حکايات >

خواب ديدن زبيده

 

يک شبي زبيده همسر هارون الرشيد خواب بسيار بدي ديد طوري که خيلي ناراحت شد صبح روز بعد به کنيزي پولي داد و گفت برو به خدمت ابن سيرين و بنگر اسمي از من نبري بگو من خودم خوابي ديدم .

خواب زبيده اين بود که او خواب ديد در يک بياباني تنها است و هر انسان و حيواني مي آيد و با وي نزديکي مي کند.

آن کنيز به نزد ابن سيرين رفت و گفت من چنين خوابي ديدم ابن سيرين خنديد و گفت تو عرضه اين خواب را نداري و ممکن نيست تو چنين خوابي ديده باشي. تا زماني که صاحب اين خواب را معرفي نکني من تعبير نمي کنم.

آن کنيز به نزد زبيده برگشت زبيده شديدا کنجکاو شده بود دوبار کنيز را فرستاد و گفت برو اصرار کن اين خواب را خودم ديده ام .

آن زن برگشت و گفت خودم خواب را ديدم ابن سيرين گفت امکان ندارد غير از زبيده چنين خوابي ديده باشد.

زن به نزد زبيده برگشت زبيده وقتي حرف ابن سيرين را شنيد گفت برو بگو زبيده خواب ديده تعبرش چيست؟

ابن سيرين گفت : ترجمه اين خواب اين است که زبيده يک کار مهمي مي کند که همه انسانها و حيوانات از آن بهره مند مي شوند .

ديري نگذشته بود که زبيده کانال آبي کشيد از طايف تا مکه که تا امروز هنوز جاري است . ( در ميدان عرفات کنار جبل الرحمه کانال آب زبيده قشنگ مشخص و پابرجا است)

 

 

www.aradpardaz.com