• جمعه, ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ - 2024 April 19
کد خبر: 407328
تاریخ انتشار: پنج شنبه, ۰۵ مهر ۱۳۹۷ ۱۲:۲۶
دسته: حکایت
پرینت
ایمیل

کنترل خشم



,داستانهای کوتاه

حکایت آموزنده

 

یکی از پسران هارون الرشید (پنجمین خلیفه عباسی) در حالی که بسیار خشمگین بود نزد پدر آمد و گفت: (فلان سرهنگ زاده به مادرم دشنام داد.)

هارون، بزرگان دولت را احضار کرد و به آنها گفت: (جزای چنین شخصی که فحش ناموسی داده است چیست؟)

یکی گفت: جزایش، اعدام است. دیگری گفت: جزایش بریدن زبانش است. سومی گفت: جزایش مصادره اموال او به عنوان تاوان است. چهارمی گفت: جزایش تبعید است. هارون به پسرش رو کرد و گفت: ای پسر! بزرگواری آن است که او را عفو کنی و اگر نمی توانی، تو نیز مادر او را دشنام بده، ولی نه آنقدر که انتقام از حد بگذرد، آنگاه ظلم از طرف ما باشد و ادعا از جانب او:


نه مرد است آن به نزدیک خردمند        که با پیل دمان پیکار جوید
بلی مرد آنکس است از روی محقیق        که چون خشم آیدش باطل نگوید

 

منبع: alhassanain.org



منبع: http://www.beytoote.com/fun/allegory/anger5-control.html

 

بازدید: 658




Scroll to Top